۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

سفر جاده ای من در اردیبهشت 89


سلام ، اولا این اولین یادداشت من به عنوان اولین سفرنامه الکترونیکی است که خیلی برایم جالبه ! البته سالهای پیش روند یادداشت نگاری الکترونیکی را توسط بلاگ کردن انجام دادم اما سفرنامه الکترونیکی یک چیز دیگه است !
روز یکشنبه ساعت 5:55 دقیقه صبح حرکت قطار ما  از مشهد به تهران بود . قطار اتوبوسی بود که ما در واگن ششم که البته اولین واگن از سمت حرکت بود قرار داشتیم. در این واگن 8 نفر که مسول امنیت و رسیدگی به شکایات مربوط به قطار بودند حضور داشتند که البته از اول تا اخر سفر زحمت حرکت دادن به خودشون راهم ندادند(!). قطار تمیز و صندلی های خوبی را داشت و پذیرایی اش در طول سفر حدافل میشه گفت که از پذیرایی هواپیمایی ماهان بهتر بود! الان برای خودم هم جالبه که یک قطار اتوبوسی مشهد-تهران را با هواپیمای مشهد-بانکوک مقایسه میکنم. در طول مسیر مادامی که داشتیم از منظره بیابانی بیرون و نمک زار ها و چرای کوسفندان لذت میبردیم ، عده ای از واگن شماره 3 به واگن ما امدند و با مسولان  شروع به جر و بحثی که کم کم تبدیل به دعوا شد کردند که بلاخره متوجه شدیم واگن ما تهویه اش خوبه و خوب رسیدگی میشه اما بقیه واگن ها واویلاست! پس نتیجه میگیریم که در قطار جایی بنشینید که گارد قطار اونجاست! متاسفانه به علت بارش باران شب گذشته شیشه های قطار خاکی بود و نمیتونستی عکس با کیفیتی از بیرون بگیری.
واما ساعت 4 به تهران رسیدیم و خوشبختانه هوا ابری بود و اون الودگی و سیاهی  معروف پایتخت وجود نداشت و از شانس خوبمون هم خیابان ها خلوت و بدون ترافیک بود و ما به راحتی از راه آهن به خانه رسیدیم. نیاز شدید به پیاده روی بعد از نشستن حدود 10 ساعت در قطار باعث شد که با تمام خستگی سفر به سمت پارک نزدیک خانه حرکت کنیم . هوا در پارک ساعی  بسیار لذت بخش بود و تنفس هوای تازه مخلوط با بوی باران و عطر گل های موجود در پارک بسیار لذت بخش بود . در مورد پارک ساعی باید بگم که میان دو خیابان ولیعصر و وزرا واقع هست که مطبق هست و باغبانان با سلیقه زیبای خود در گلکاری و ابیاری پارک را بسیار زیبا کرده اند. من لز پارک ملت مشهد به خاطر مسطح بودن و یکنواخت بودنش لذت نمیبرم و همیشه به عنوان آخرین انتخاب به این پارک میروم اما پارک ساعی تهران از پارک های مورد علاقه منه !جالبه که اگر همین پارک توی مشهد بود با این وضع هوا و این امکانات پارک ، مسلما جای خالی پیدا نمیشد و پارک غلغله ای از جماعت بود  اما گویی پارک را سکوت خلاء دربرگرفته باشد ما بودیم و درختان و گل های پارک . نکته خوب دیگر این بود که مکانی برای اسکیت و ورزش های کودکان در پارک بود که اهنگ های شاد پخش میکرد ، چه حال خوبی را حس میکردی وقتی که در اون هوا و فضا این اهنگ ها را گوش میکردی و شادی را در چشمان این چند کودک میدیدی . چرا در مشهد اجازه پخش اهنگ در اماکن عمومی را نمی دهند؟ مسائل به همین سادگی میتونه جوان های تشنه به هیجان و تازگی را به جای کشش به مواد و شراب ، به پارک و حرکت و ورزش تغییر بده (!). امکان داره که این حرفم از نوع اندرزهای ماربزرگانه باشه اما حقیقته. خلاصه اینکه شب اول سفر در پارک آنقدر باران امد که هنگام رسیدن به خانه کاملا خیس شده بودیم.
 نمای مترو در خیابان فردوسی
در سایر روز ها قرار بر این شد که تهران را حس کنیم (!) این از این نوع ایده های منه که مورد تعجب مادربزرگم قرار میگیره . گفتم برای لذت بردن از سفر ، به جای تاکسی تلفنی از اتوبوس ها و متروی شهر استفاده کنیم تا شهر و مردم تهران را از نزدیک حس کنیم  با کمی مخالفت هردو قبول کردن که بر اتوبوس بنشینند و در مترو قدم بگذارند اول در چهره هردو نگرانی از گم شدن دیده میشد و بسیار نسبت به این موضوع اعتراض داشتند. اما کم کم  حس شهرنوردی در هردو تبدیل به لذتی گردشگرانه شد و با استقبال به سراغ گشت و گذار خیابانی ادامه میدادند. ازونک ، تجریش ، شهرک غرب ،وزرابه ،میدان ولیعصر، هفت تیر،جالبه که ما معمولا از ساعت9 تا ساعت 4 بیرون بودیم و توی این مدت اصلا خبری از ترافیک و حجم زیاد مردم در مترو و اتوبوس ها نبودیم ؛ ما در تمام اتوبوس ها و مترو جا ی خالی برای نشستن میدیدم و بسیار راحت و سریع از مکانی به مکان دیگر میرفتیم ، حال نمیدونم مسیر ما کم ترافیکه یا اینکه  شانس ما در این سفر خوبه .
تگ ها:  مترو تهران ، قطارصبح مشهد تهران ، پذیرایی در واگن های قطار ، پارک ساعی ، وسایل نقلیه عمومی در تهران

هیچ نظری موجود نیست: