۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

سفر جاده ای من (بخش ششم): شهر مهمان نواز سنندج

حدود های ساعت 4 عصربود که از تهران به سنندج رسیدیم . قرار شد که با تمام خستگی راه گشتی در شهر داشته باشیم و باد و خاک شهر را حس کنیم . باید بگویم که مردم سنندج که اکثرا کرد هستند ، مردمی بسیار بسیار مهمان نواز و مهربان و مردم دار و بسیار خوب هستند ، به شخصه وقتی مردم شهر سنندج را با مشهدی ها مقایسه میکنم شرمنده میشم ...

از خصلت های خوب مردم سنندج :
1- آدرس را کامل و صحیح میدهند .
2- همراهت تا مکانی که می خواهی بری می آیند تا مطمئن بشوند که درست  میری .
3-بی منت و از عمق دل بهت تعارف میکنند که مهمان خانه شون بشی و نهار و شامی را در محفل گرم خونشون میل کنی . 4- خیلی مهربان و بی ریا هستند.
5- کم میتونی افراد عصبی و بی ادب و .... ببینی . 6- گدا در شهر بسیار کم هست و مردمشون از غیرتی که دارند به هر روشی غیر از گدایی زندگی خود را میگذرانند .
7- بیسار صبورند. 8- بر عکس شهر مشهد که تاکسی ها و ماشین ها دستشون همش روی بوق هست ،در شهر سنندج مگر چه اتفاقی بیفته که بوق بزنند. و.....

اما بریم سراغ جاذبه های شهر نندج مرکز استان کردستان : در بافت قدیمی شهر که بازار های سنتی است اغلب مراکز گردشگری وجود دارد . خود بازار قدیمی سنندج دیدن دارد ، بازار میوه فروش ها با میوه های رنگی، بازار پارچه فروش ها با طرح های گل گلی و بازار لوازم برقی و ... پارچه های شهر سنندج بسیار زیبا هستند و قیمت مناسبش باعث میشه که جیب باباهه فضا باز کنه ;)
و اما از حمام خان سنندج : حمامی قدیمی که در میان بازار پارچه فروشان و میوه فروشان واقع هست و با مرمت کاری خوب سازمان میراث فرهنگی ، بسیار دیدنی شده و میتونی توسط مانکن ها قدم به قدم بفهمی که در هر مکان چه اتفاقی میافتاده و بعدشم حسابی قدر حموم خونه ات را می فهمی ! . در هنگام گردش در حمام خان ، آهنگی کردی پخش میشد که مرد و بانویی کردی آهنگ را می خواندند و از زیبایی آهنگ غرق در نوازش موسیقی شده بودم ، چه زیبا می خواند این بانوی کرد.
مکان بعدی خانه ی کرد بود ، که مربوط به یکی از خان های اصیل شهر بود و هنوز نواسه وی در آنجا حضور داشت که البته اکنون پیرمردی محترم بود. خانه کرد بخش های مختلف مهمان ، آشپز خانه ، خانواده و ... داشت . در خانه کرد میتونستی در کل با شیوه زندگی گذشتگانت آشنا بشی ، پدرم در خانه کرد یاد خانه ی پدری خویش افتاده بود و با چه شوقی اتاق به اتاق را برایم شرح میداد و میگفت ساختار خانه ها در قدیم معمولا شبیه هم بوده و خانه پدری اش با اندکی تفاوت ، مانند این خانه بوده. پوشش کردی . سکه های اویز لباس ها و شجره نامه خانه ی کرد و نقوش پنجره ها و نقاشی های زیبا و مجسمه مشاهیر و افتخار آفرینان شهر سنندج ، از سایر مواردی بود که میتونستی در خانه کرد ببینی ، کلا شما اگر شهر سنندج را ببینید ، ایران قاجار را هم دیدید.
در موزه سنندج هم سایر اقلام قدیمی مانند سنگ قبر ها ، لوازم دوخت و پخت و ... را میدیدی . و البته باید بگم که تمام این مکان های دیدنی را دوشیزه ای  سنندجی به صورت داوطلب به ما راهنمایی میکرد و از جان و دل برایمان شرح میداد. و این برایم خیلی جالب بود چون ملاقات ما به این صورت بود که در خیابان ازش ادرسی را پرسیدیم و وقتی فهمید شهرستانی هستیم با مهربانی و شادمانی ، قدم به قدم شهر را با ما همراهی کرد . حالا اگر به ما مشهدی ها باشه ... بهتره بقیه اش را خودتون پر کنید :))
غیر از سنندج ، شهر مریوان هم بازار پارچه فروش هاست و دریاچه زریور در مریوان نیز مکانی دیدنی و زیبا برای گذراندن اوقاتی خوش است . طبیعت در دریاچه زیرور بیداد میکرد . یاد سد گلستان مشهد در دوران کوکی خودم افتادم که چه زیبا بود و الان زباله دونی شده و دعا کردم که هیچ گاه این اتفاق برای هیچ دریاچه ای نیافته.
کوه آبیدر در شهر سنندج نیز مکان زیبای دیگری بود و به این معنا است در گذشته در این کوه از هر سویش آبی روان بوده ، اما چرا میگم گذشته ؟ چون که توسط یکی از ارگان های دولتی تمام آب ها قبضه شده و دیگر آبی از کوه روان نیست. درتعجبم که چگونه میتوانیم خودمان به میحط و منابع طبیعی خودمان اینچنین بیرحم باشیم.از بلندای کوه میتونستی نمای کلی شهر را ببینی ، درختان متعدد و گلهای وحشی زیبا ، چشم انداز کوه را دوچندان میکرد. کوه آبیدر در سنندج مکانی بود برای جوانان که با ماشین های خود چرخشی بزنند و از انواع مناظر مختلف و متفاوت و نیز از دیدن یکدیگر لذت برند!
نمای شهر بر فراز کوه ابیدر در سنندج
تهیه نان کلانه : در این نان پیازچه میریختند و و توسط دما در پشت در قابلمه میپختند و سپس با کره میل مینمودند. 
از خوردنی های سنندج : آش دوغا و نان کلانه و کوفته محلی معروفش بسیار خوردنی هستند و برای میل نمودن دو مورد اول برید به اطراف آبیدر و برای کوفته بسیار لذت بخشش برید به رستوران پیکاسو در شهرک سعدی .
اما برخلاف تهران که مدتی است مجسمه دزدی میادین حرفه ای برای عده ای شده ، شهر سنندج مجسمه های زیبایی در میدان هایش دارد . میدان آزادی ، میدان کوهنورد و ... همه بسیار زیبا تزئین شده اند.
در بافت قدیمی شهر میتونی لباس کردی ، مخصوصا شلوار کردی را در پوشش مردان شهر ببینی و امید وارم به واسطه تغییر فرهنگ ها این پوشش های زیبای سنتی از بین نرود و میان مردم کرد محفوظ بماند.
اما نقطه ضعف در استان کردستان این بود که با وجود سرزمین های سرسبز و وفور  برکت الهی ، کمتر زمین ها برای کشت و کشاورزی استفاده میشد ، صنعت و کارخانه های صنعتی زیبادی هم نداشت و مانند گلستان نمی تونستی تلاش را در میان مردمان ببینی.
نکته فوق جالب: در مسیر جاده ای ، به وفور میتونستی کامیون های گازکش و نفت کش عراقی را ببینی که بنزین و گاز و ... را میبردند ، و وقتی میگم به وفور یعنی بیش از حد خیلی خیلی زیاد..... . تا خود شهر اراک این کامیون ها در مسیرت بودند و خودتان تا تهش برید که وقتی زمستونا گاز کم میارید گازا کجا میره ، وقتی بنزین گرون می شه برای چیه....
تگ ها: کردستان ، سنندج ، آبیدر ، خانه کرد ، حمام خان ، نان کلانه ، آش دوغا ، کوفته محلی سنندج ، دریاچه زریوار ، شهر مریوان ، بازار پارچه فروشان مریوان ، بازار سنتی سنندج ، شلوار کردی ، مهمان نوازی در سنندج ، مردم سنندج .

هیچ نظری موجود نیست: