۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

سفر جاده ای من (بخش دوم): طلا و قدرت باهم رفیقند

و اما موزه جواهرات سلطنتی ایران – تهران : اگر یک ایرانی هستید ، مهم نیست چه جنسی یا چه سنی یا چه نوع سلیقه ای دارید ، مهم اینه که حتما این موزه را ببینید . موزه در روزهای شنبه تا سه شنبه از ساعت 2 تا 4 باز هست . عده ای المانی ، چینی ، فرانسوی و عده ای از بچه های دبیرستان پشت در منتظر مجوز ورود بودند ، بلیط برای هر ایرانی 600 تومان بود و باید کیف و وسایلت را به امانات میدادی و حدود 40 پله را به سمت زیر زمین میرفتی تا به موزه برسی ، جایی که غرور و افتخار ملتی در زیر اعماق زمینی و در گاوصندوق شیشه ای نگه داری میشد. 
هنگام ورود ،تخت نادرشاه اعظم ، این شاه وطن گستر ، چشم نوازی میکرد . درود بر او و افسران او . اشک در چشمانم جمع شده بود و آه در لبانم....درود برتو ای شاه وطن دوست ، ای قدرت اعظم ، ای که تخت شاهی ات از خراسان تا هندوستان، با شکوه و جلال در حرکت بود . آه که اکنون این تخت تو که تاریخی، غرور ملت برآن شاهنشاهی میکرد اکنون در این زیرزمین هست و تخت فقر و فهشاو فساد سرزمینم را فراگرفته.... 
 سپس در سمت راست در ورودی به سایر جواهرات بود و هنگام ورود به سالن، تاج آریامهر ، آخرین شهنشاه ایران مردی که راه آهنی را که ما هنوز بر روی آن قطار میرانیم را ساخت ،سد ها وسایر سازه هایی که هنوز پس از سالها خرابی نداده در صورتی که پل های تازه سازمان میشکنند و در هم فرو میروند...  و البته برق و درخشش دریای نور چنان چشم گیر بود که در حیرت می ماندی بزرگ الماسی که نادرشاه به عنوان دردانه ای از هندوستان به ملتمان هدیه داد. تاج فرح و عصای پادشاهی ، سکه های پهلوی و نادری ، گردنبند ها و جواهر نشان های دیگر ، مملو از الماس ها ، فیروزه ها ، مروارید و یشم و برلیان و زمرد و.... برق جواهرات یکی پس از دیگری در چشمانم به رقص می آمد و در پس افکارم حرم سرا ها و ساز و رقص دختران و زنان جواهر پوش و شاه مردان و عطر وبوی گل و عود ، جلوه گر میشد.... واما کره زمین جواهر نشان که قاره ها با جواهر های متفاوت به نمایش درآمده بودند و محل هر کشور در جواهر حک شده بود و کشور عزیزمان ایران با گرانترین سنگ (برلیان) پوشانده شده بود ، همچنان که در میان دریای کهکشان های درخشان در حرکت بودم نم نمه های اشک در گونه هایم بوسه میزد ، عجیب حسی داشتم ، عجیب .... به خود گفتم ، اگر شاهان ما برای بدست آوردن جواهرات و غنایم هایشان کشورگشایی میکردند و مردمان سرزمین های دیگر را میکشند اینروزه ها برای بدست اوردن غنایم مردمان کشورمان کشته میشوند و میمیرند ، اگر خزینه شاهان مان در قصر هایشان بود ، اکنون خزینه ها در بانک های خارج از کشور است ... و تنها میشود گفت آه ، آه ، آه.....
تگ ها: موزه جواهرات ملی ایران ، بانک ملی مرکزی تهران ، دریای نور ، تاج پهلوی ، شاهنشاه آریا مهر ، نادر شاه ، تخت طاووس ، تخت نادرشاه ، طلا و قدرت ، ظلم و حکومت ، رقص جواهرات ، سکه های پهلوی

هیچ نظری موجود نیست: