۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

سفر جاده ای من (بخش پنجم) : کاخ فراموش شده

روزگاری شاهنشاه ایران زمین که نشانی از نشان های درخشان کشور بر سایر ممالک بود در این اقلیم زندگی و بروبیایی داشت ، در کاخ خود شاهزاده ها و نمایندگان سایر ممالک در گذر و امد بودند و در کاخش داستان ها و رخداد های تاریخی به کتاب ها نگارش میشد. با چشمانی مشتاق به سوی کاخ نیاوران میرفتم ، و چه  رویا ها را از کاخ پیش خود تصویر میکردم، و اما حیف ، حیف بر مردمانمان که نمادی از نشان های سرزمین کهنشان به دست (...) دارد با خاک و غبار زمان می ساید و میپوسد. از لحظه ورود، با باغ زیبایی روبرو میشدیم که درختان سربه فلک کشیده و طوطی های آوازه خوان و چمن های شبنم دیده  ، نمایی از بهشت را پیش رویت جلوه گر میساخت. ورودی بلیط به هر کاخ برای ایرانی ها 500 تومان بود. و اما از کاخ ها... چه بگم ! انتطار دارید که توصیفی از قصر های طلا کوب و دیوار های مرمرین و سرامیک های ایرانی و نقش و نگار فرانسوی را داشته باشم؟ خیر ! دیوار ها رنگ های غبار خورده ، کاغظ دیواری های کهنه و بید خورده ، لوستر ها مملو از خاک و تابلو ها خشک شده و سیاه گشته بود . نه حفاظی برای تابلو ها بود و نه احترامی به نقاش ، گویا همه کاخ در کشتار جمعه خونین مقصر بوده و اکنون هنگامه کفاره اش رسیده باشد. کاخ به کاخ که میگشتی به جای آنکه به شکوه و جلال کاخ ها را احسنت گویی ، در حین حیرت به سادگی دکور ها و تزینات خیره می ماندی ، با خود میگفتی : این است کاخ خورشید عالم ، شاه شاهان؟ چه ساده ، نه زر ی به دیوار و نه مرواریدی به قاب (!)
نمای پشت کاخ که مانند تمام مکان ها به فراموشی رفته و زباله دان شده.
هنگامی که با حیرت این سوال را از مسولین میپرسیدیم ، با حرکتی خاص که انگار کاخ را شخص خودش تصرف کرده گفت: این لعنتی ها تمام کاخ را با هواپیما بردن اینگلیس !!!  جوابش را دادم و گفتم حتما دیوار ها و طاق ها را هم کندن که این قدر این ساختمان بدون تجمل است... ،  جای خالی قاب های عکسی که مشخص بود اخیرا از مکانش برداشته شده و لوستر های طرح جدید اتاق ها پاسخگوی این بود که دقیقا چه کسانی جمع کننده اصلی دارایی های کاخ بودند. بحث نه دفاع از سیستم شاهنشاهی است نه نقد بر سیستم کنونی ، تنها سخنم این است ، درست است که ما با انقلاب شاه را کنار گذاشتیم ، اما کاخ و دارایی هایش مال مملکت خودمونه و این بی حرمتی ها ، به گونه ای بی حرمتی به خودمان است. پیشنهاد میکنم که  حتما بازدیدی از کاخ داشته باشید ، خود خواهید فهمید که چه می گویم . همه که در حال بازدید بودند با توافق نسبی می گفتند که خانه های کنونی آقازاده ها و ... از این قصر ، مجلل تر و پر زرق و برق تر هست.
اتاق های کوچک خواب شاهزاده ها ، خود هزاران حرف ناگفته را پاسخ میداد.
برای کنترل کاخ ها ، دوربین هایی نصب بود که با نصب خیلی بد و وسایل ارزان قیمت و سوراخ های متعدد با حفره های بزرگ و سیم های آویزون زشتی کاخ را دوچندان میکرد . آخه یعنی کاخ گذشتگانمان ، سرزمین تاریخی مان حتی ارزش دوتا مهندس متخصص شبکه کار حرفه ای و مقداری خرج برای وسایل  بهتر نداشت!؟ .
اما جدا از درون کاخ ها که اشک و اندوه از هزاران بی حرمتی و بی احترامی را در دلت میگذاشت ، حیاط و باغ و نمای بیرونی بسیاز زیبا (البته گلکاری نشده بود و چمن ها کوتاه نگشته بود) وپرواز طوطی ها و جیغ جیغ های مینا ها آرامش دهنده بود. ای کاش که میتوانستم به جای متن های غم انگیز فوق داستانی رویایی از رقص و آواز شاهزاده ها و لباس های فراخشان و مراسم اپرا در قصر ها بگویم ، اما اندوه دیوار ها داستان دیگری را در دستانم سرود.....
تگ ها : کاخ نیاوران ، تهران ، باغ نیاوران .

هیچ نظری موجود نیست: