۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

یک عاشقانه رقص در زندگی

با خود پیمان ببندیم، آنقدر قوی شویم که هیچ چیز و هیچ چیز و هیچ چیز آرامش ذهنیمان را به هم نریزد
با خود پیمان ببندیم، در هر گفتگوی کلامی از سلامتی ، شادی و ثروت را بر زبان جاری سازیم
با خود پیمان ببندیم، همواره توانییهای دوستانمان را به آنها یادآور شویم (حس خوب مفید بودن را برای دوستانمان به وجود بیاوریم
با خود پیمان ببندیم ، نیمه روشن هر چیزی را بنگریم، آنگاه تاریکی کنار رفته و رویاهایمان تحقق می یابد
با خود پیمان ببندیم، به بهترین فکر کنیم، برای بهترین کار کنیم و فقط بهترین را بخواهیم
با خود پیمان ببندیم، مشتاق موفقیت دیگران باشیم، آنچنان که گویی آن موفقیت از آن ماست
با خود پیمان ببندیم، اشتباهات گذشته را فراموش کنیم و بسوی دست یافته های بزرگتر در آینده حرکت کنیم
با خود پیمان ببندیم، به تمام موجودات زنده با لبخند نگاه کنیم
با خود پیمان ببندیم، آنقدر برای رشد و تعالی خود زمان صرف کنیم ، تا دیگر زمانی برای انتقاد کردن از دیگران نداشته باشیم
با خود پیمان ببندیم، برای ناراحتی صبور، برای ترس قوی و در برابر خشم متین باشیم
با خود پیمان ببندیم، که بهترین باشیم و به دنیا بگوییم که بهترین هستیم
تا زمانیکه اعمالمان بهترین بودن ما را حفظ میکند، تمام کائنات گوئی در دستان توست
به امید باور این پیمانه

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

رنگ در تجارت

انتخاب رنگ و تهیه قالب مناسب برای سایت چنان از اهمیت زیادی برخوردار است که در صورت عدم رعایت این نکات به ضاهر ساده و ظریف می تواند مشتری را به سمت سایت های رقیب هدایت کند چراکه رنگ ها در 90 ثانیه اول اثر زیادی بر روی احساسات ما می گذارد و این اثر رنگ می تواند بیننده را ترغیب به خرید یک جنس نماید، برای یک طراحی موثر نیاز به مطالعات مختلفی در اقوام و ملل ، روانشناسی رنگ ها ، کاربرد رنگ ها ، روانشناسی اشکال هندسی ، روانشناسی مشتری و فنون تجارات الکترونیک می باشد . در متن زیر به صورت خلاصه وار تاثیر رنگ در تجارت را توضیح می دهم تا عزیرانی که علاقه مند به کسب وکار الکترونیکی هستند با رعایت این نکات طعم تجارت را مزه کنند.
رنگ سفید یعنی صداقت وملایمت و در تجارت از این رنگ برای بک گراند ها استفاده می شود زیرا خستگی گیر و انرژی دهنده است. برعکس رنگ سیاه نباید به عنوان پشت زمینه استفاده شود چون علاوه بر خستگی چشم خشونت و قدرت اجبار را نیز معنی می دهد.
رنگ قرمز در تجارت یعنی وام و بدهی و کسری ، این رنگ احساسات شدید و تپش قلب را در بیننده تولید می کند و برخلاف آن رنگ آبی که معنای امنیت و وفاداری را می دهد، در تجارت به معنای ضمانت مالی است
رنگ سبز به معنای آزادی و پیش رفت و فراوانی است و در تجارت به معنای مقام و ثروت است .
رنگ خاکستری به معنای صمیمیت زیاد و اعتبارونفوذ است و در تجارت یعنی سنت گرایی، رنگ صورتی در تجارت یعنی بی گناهی و رنگ بنفش یعنی بزرگ نشان دادن .
رنگ زرد باعث افزایش تمرکز شده و در تجارت یعنی تاکید و ایده روشنفکرانه اما باید دقت شود که از این رنگ استفاده زیاد نشود چراکه سخت ترین نوع رنگ برای چشم هاست. رنگ های طلایی و نقره ای نیز نشان دهنده پرستیژ و مدگرایی و لوکس بودن است.
خوب اینم از تفسیر رنگ در تجارت ، امید است که این اندک مختصر چکیده شده از مقالات و کتاب هایی که در این زمینه خوندم برایتان مفید باشد . و در صورت عیب یا نقص در این خلاصه مرا با نظرات موثر خود راهنمایی فرمایید
رعنا اردکانیان

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

فرار از مدرسه!!




امروز شنبه دوم ابان ماه است ، هزاران کار انجام نشده در دفتر قرار هایم دارم که هرکدوم به نحوی ارزشمند و مهم هستند
به اجبار نیز باید به محیط کارورزی بروم و 8 ساعت مفید از روز را صرف امور کم اهمیت تر بکنم .
ناگهان در یک حرکت کاملا غیر قابل پیش بینی از محیط کارورزی پریدم بیرون و به خودم گفتم : بدو رعنا بدو(!!؟)
تند تند دفتر کار های روزانه را ورق زدم و کارهایی را که باید می کردم را مرور کردم واییی از یک سمت شهر به یک سمت دیگه باید می رفتم تا مدیریت طراحی یک سایت را بدست آورم. هنگامی که رسیدم مسول خوش قول سازمان در محل کارش نبود و خلاصه یک ساعت و نیم از زمان مفید من صرق رفت و آمد در ترافیک شد . گام بعدی کلاس ریاضی بود که برای اولین بار در این ماه سروقت به کلاس رسیدم و اما کلاس تشکیل نشد!!! و یک ساعت دیگر هم از بین رفت ، مرحله بعدی آپلود سایت بود که با تمام راهنمایی های استاد محترم و عزیز (درس ای اس پی )کاملا امیدوار بودم که کار دیگه تمومه و سایت بلاخره آپلود می شه . دقیقا بعد از نیم ساعت کار با پنل و امیدوار شدن به خود ، برق محله مان از بیخ و بن قطع شد !! نمی دونم غذای مامانم سوخته بود یا دود از سر من بیرون می آمد ؟؟! حسابی گیج و متحیر از تعویق اینهمه کار بودم که از محل کارورزی هم تماس گرفتند که(رعنا تو کجایی ،رعنا تو بلایی ) البته این قسمت پرانتز وار مربوط به آهنگ اسف هست که در مورد من یکی خیلی هماهمنگه!!
نمی دونم دلیل تعویق در انجام کار های امروزم چی بود اما به قانون معتقدم و می دونم که فرار از محل کارورزی ام شاید دلیل تمام اتفاقات خنده دار امروز باشد.

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

کتاب در زمانه دیجیتال

کتاب‌خوان‌های الکترونیک باعث سهولت و راحتی در قرائت کتاب‌ها می‌شوند، با کمک این ابزارها می‌شود، کتاب‌های مورد علاقه را همه جا با خود حمل کرد و در هر زمان که فرصتی پیش آمد، خواند. فونت‌ها را هم به هر اندازه که لازم باشد، می توان تغییر داد.

به همین علت، آسودگی و رفاهی که کتاب‌خوان‌های الکترونیک به ارمغان می‌آورند، قابل مقایسه با خواندن کتاب الکترونیک در لپ‌تاپ‌ها و کامپیوترهای دستی و یا آیفون نیست.در صورت رواج کتاب‌خوان‌های الکترونیک در جامعه، میزان مصرف کاغذ به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابد، پس یک سود ثانویه استفاده از این ابزارها کمک به حفظ محیط زیست است.البته پاره‌ای هم بیم آن را دارند که همانگونه که اینترنت و دزدی آنلاین موسیقی، ضرر و زیان زیادی را متوجه شرکت‌های تهیه و توزیع موسیقی کرد، رواج کتاب‌های دیجیتال هم در آینده، انتشاراتی‌ها را دچار مشکل کند. برای مثال یک نقص امنیتی در سامانه آمازون باعث شده که پاره‌ای بتواند با استفاده از اکانت دوستانشان، کتاب‌های خریداری‌شده توسط آنها را بخوانند، بدون اینکه مجبور باشند، هزینه‌ای بپردازند.
مشهورترین کتاب‌خوان‌های الکترونیک در حال حاضر سونی‌ریدر و کیندل هستند که به ترتیب توسط شرکت سونی و آمازون ساخته می‌شوند.  سونی‌ریدر در نمایش متن فارسی مشکلی ندارد و به علاوه از فرمت word ‌هم پشتیبانی می‌کند. این را هم در نظر داشته باشید که می‌تواند یادداشت‌های خودتان یا صفحات وب را وارد دستگاه کنید و در فرصت مناسب بخوانید.  
و اما قیمت :سونی‌ریدر مدل PRS-700BC در حال حاضر در ایران، قیمتی حدود ۵۳۰ هزار تومان و مدل PRS-505، حدود ۴۶۰ هزار تومان قیمت دارد.
اما بد نیست در همین پست، یک کتاب‌خوان الکترونیک جدید نیز معرفی شود. این دستگاه جدید Nook نام دارد و متعلق به Barnes & Noble است. Barnes & Noble در آمریکا، دارنده بزرگ‌ترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای کتاب است. نوک، سه‌شنبه همین هفته معرفی شد. قیمت این وسیله ۲۵۹ دلار، یعنی معادل یک دستگاه کیندل است. 

نمایشگرنوک، ۶ اینچی و سیاه و سفید است، در زیر این نمایشگر، صفحه کنترل رنگی لمسی دستگاه قرار دارد. دارندگان این وسیله می‌توانند در ۱۳۰۰ فروشگاه شرکت، با استفاده از Wi-Fi کتاب دانلود کنند، خارج فروشگاه‌ها هم با استفاده از شبکه اینترنت موبایلی ۳G شرکت AT&T، دانلود کتاب‌های میسر می‌شود. 

نوک، ۲ گیگ حافظه دارد که برای ذخیره ۱۵۰۰ کتاب کافی است. حتی می‌شود با افزودن یک کارت حافظه، ۱۷۵۰۰ کتاب را با خود همراه داشت.
یکی از ویژگی‌های جالب نوک این است که، قرض دادن کتاب را ممکن می‌کند! هر دارنده نوک می‌تواند به مدت ۱۴ روز، یک کتاب را به دوستش به صورت مجازی قرض دهد تا بخواند، البته در این حین خودش قادر به خواندن کتاب نخواهد بود!
 
کتاب‌های دیجیتال و بازار کتاب ایران: در حال حاضر هیچ کدام از انتشاراتی‌های ایران تا جایی که می‌دانم برنامه‌ای برای فروش کتاب الکترونیک ندارند. راستش با توجه به وضعیت کپی‌رایت و همچنین مهیا نبودن بستر مناسب برای خرید آنلاین کتاب‌های الکترونیک و ضعیف بودن سامانه‌های اینترنتی، چشم‌انداز روشنی هم به چشم نمی‌خورد   

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

سه صافی

شخصی نزد همسايهاش رفت و گفت: گوش کن! میخواهم چيزی برايت تعريف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت... همسايه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اينکه تعريف کنی، بگو آيا حرفت را از ميان سه صافی گذراندهای يانه؟

- کدام سه صافی؟

- اول از ميان صافی واقعيت. آيامطمئنی چيزی که تعريف میکنی واقعيت دارد؟
- نه. من فقط آن را شنيدهام. شخصی آن را برايم تعريف کرده است.
- سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از ميان صافی دوم يعنی خوشحالی گذرانده
ای. مسلما چيزی که میخواهی تعريف کنی، حتی اگر واقعيت نداشته باشد، باعث خوشحالیام می شود.
- دوست عزيز، فکر نکنم
تو را خوشحال کند.
- بسيار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی
کند، حتما از صافی سوم، يعنی فايده، رد شده است. آيا چيزی که میخواهی تعريف کنی، برايم مفيد است و به دردم می خورد؟
- نه، به هيچ وجه!
همسايه گفت: پس اگر اين حرف، نه واقعيت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفيد، آن را پيش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

آداب معاشرت یا اتیکت


اگر از اون دسته افرادی باشید که به فیلم ها و کتاب های سلطنتی و تشریفاتی علاقه خاصی دارید ، حتما متوجه این نکته بارز شده اید که بر خلاف سایر فیلم ها و کتاب ها تاکید زیادی بر چگونگی پوشش ، حرکت ، منش و رفتار شده  . البته خیلی از موارد معمول و مرسوم را همه خانواده ها به فرزندان خود آموزش می دهند اما در جامعه کنونی که اینترنت مرز فرهنگ و رسوم ها را برداشته ، دانستن اداب معاشرت اصلی و مناسب شرط محترم بودن و متشخص بودن فرد در جامعه هزارویک فرهنگ است ، بارها در چنین مجامعه ای به علت ندانستن این موارد ناخواسته به فرد مقابلمان بی احترامی کرده ایم. نکته های زیر نتیجه نحقیق من در کتاب آداب معاشرت نوشته ویجیا کومار و سایت های ویکی پدیا و وبلاگ مردمان است : و ابتدا از اصلی ترین موضوع یعنی سلام و معرفی شروع می کنیم

سلام کردن

  جوانان نبايد به مردان مسن مانند رفقاي خود سلام كنند و در ضمن  بايد با نهايت احترام سلام كنند و با ادب و شمرده سخن گويند.
سلام دادن در حاليكه سيگار در دهان باشد پسنديده نيست.آقاياني كه كلاه بر سر دارند قبل از دست دادن كلاه را برداشته و به دست چپ ميدهند و با دست راست خود دست خواهند داد
جوانان به مسنان ، مردان به زنان وکارمند به رئیس و همپنین کسی که وارد می شود به افراد حاضردر سلام کردن باید مقدم باشند
سلام کردن باید با صدای بلند و مناسب ، با احترام و رسمی بیان شود حتما لبخند را در هنگام سلام کردن به خاطر بسپاریدو از انجام حرکات و لحن کودکانه ، لوس و .. بپرهیزید

معرفی
همیشه ابتدا کوجک به بزرگ معرفی شده و اول نام آنها ذکر میگردد، مثلآ هيچوقت يك مرد محترم مسني را به يك آقاي جوان معرفي نمي نمايندو همچنين يك خانم  ابتدا به يك آقا معرفي نمي شود.
موقعي كه مي خواهيد دو نفر را به هم معرفي كنيد، لازم است اسم افراد را واضح بيان كنيد.
در صورتي كه نام شخص را نمي دانيد يا پرسيديد  هميشه آقا را به خانم ،كوچكتر را به بزرگتر و جوان را به مسن بايد معرفي كرد.
اگر معرفي شوندگان هر دو داراي يك مقام و يا هم سن باشند، معرف ميگويد:
"اجازه مي خواهم آقايان (الف) و (ب) را به يكديگر معرفي كنم" اگر يكي از آنان داراي مقام مهمي باشد معرفي يك طرفه انجام مي گيرد و شخص دوم را به صاحب مقام معرفي مي كنند.
دوشيزگان به بانوان معرفي ميشوند ، و اگر دختر داراي ارزش اجتماعي باشد ، زن را به او معرفي ميكنند.
از معرفي دو نفر به همديگر كه میدانيد تمايلي به ملاقات يكديگر ندارند ،خودداري كنيد.
و طريق جواب در وقتيكه شخص را به شخصي ديگر معرفي مينمايند چنين است براي گشودن باب دوستي و ابتدا به سخن ، عبارا

مناسبي بگويد، مثلآ:
من قبلآ توصيف شما را شنيده بودم و مايل به آشنائي با شما بودم و حال از اين آشنائي بي نهايت خوشوقتم.
ولي اگر طرف مقابل خانم باشد ، به يك حركت سر اكتفا مي نمايند ، و اين علامت تشكر است.
یا  بگويید:از آشنایی با شما خوشوقتم
nice to meet you / Its my pleasure
در يك مهماني كوچك صاحب خانه بايد مراقب باشد كه مهمانها همه همديگر را بشناسند و در صورت لزوم آنها را معرفي كند
در مهماني هاي بزرگ معرفي لزومي ندارد زيرا انجام آن ممكن نخواهد بود.
دست دادن
- برای تفهیم پیام همدلی باید دقت کنید که دست طرف مقابل خود را به اندازاه ای که او دست شما را فشارد میدهد فشار دهید.ضمنا از دید روانشناسان این نوع دست دادن نشانه اعتماد به نفس عالی شماست
هرگز به صورت بیحال و سست دست ندهید.که این وضعیت فورا پیام بی تفاوتی را به قلب مخاطب مخابره میکند. 
توجه داشته باشید که اگر کف دست شما زیاد عرق  میکند حتما  قبل از دست دادن آن را خشک کنید .چرا که دست عرق کرده نشانه دلهره و ونوعی هیجان  غیر عادی است و اینکه احساس تنفر را در طرف مقابل  ایجاد میکند
هنگام دست دادن سعی کنید فاصله شما با طرف مقابل زیاد  نباشد .کسانی که موقع دست دادن دورتر میاستند و به جای اینکه قدمی به جلو بردارن در جای خود می ایستند و از دور دست میدهند بسیار بی ادب و خود خواه جلوه میکنند
دست دادن باید محکم صمیمانه و کوتاه باشد .طولانی شدن مصاحفه و بالا و پایین بردن مکرر دست به خصوص اگر فردی سالخورده شخصیتی محترم ویا زن باشد خلاف نزاکت و ادب است



۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

دیدنی ها در پاتایا

دومین شهری که در تایلند بازدید کردیم پاتایا بود که با اتوبوس به مدت 3 ساعت از بانکوک فاصله داشت. پاتایا یک شهر ساحلی است که سه خیابان اصلی دارد ، خیابان اول که لب ساحل است و یک طرفه از شمال به جنوب ، خیابان دوم یک میلان بالاتر از خیابان اول اما به موازات همان ، یک طرفه از جنوب به شمال است و خیابان سوم به موازات هردو خیابان، دوطرفه است ، جالبی کار دراین هست که اسم این سه خیابان به نام های خیابان اول ، خیابان دوم ، خیابان سوم شناخته می شود و مثل سایر شهر ها اسم معروف یا مشهوری ندارد! تمام کوچه های شهر پاتایا هم با نام سول هستند و کلا از سول 1 تا  19 داشتند و در هر خیابان این سول ها تکرار می شد ! مثلا می خواستی آدرس درست حسابی بدی باید می گفتی خیابان دوم سول 8!!!؟ البته قابل تذکر هست که اصولا مردم تایلند با مشخصات شهر و کوچه و خیابان وخودشون اصلا آشنایی ندارند!!!؟ و از یک غریبه سوال می پرسیدی زود تر به مقصد می رسیدی تا محلی های اونجا !!!؟ این مورد در حد دیوانه کردن گردشگران مشهود بود :)) اینم یکی از عجایب تایلند به حساب می آید.
روز اول ، تور مارا به تماشای تمساح(!)ها برد و باغی بود زیبا که علاوه بر کوروکودیل های محترم!!؟ جانداران دیگری مانند فیل ، اسب سفید، شترمرغ،طوطی، کوسه،مار،طاووس ، میمون و... هم بود ، نمایش کروکودیل ها هم خیلی جالب بود هم تهوع آور! والا این مزرعه کروکودیل ها مکانی پر از این حیوانات خبیث بود که افتضاح بوی بدی هم میداد.
بعد از آن به نمایشگاه دائمی طلا و جواهر رفتیم ، که بسیار زیبا بود و درخشان ونورانی :)) هرچه به آقایون در کروکودیل سرا خوش گذشت به خانم ها در ساختمان جواهرات !!! مخصوصا که آقایون حسابی خرج کردند ، هاهاها.....ه
از دیدنی های دیگر پاتایا می توان به شوی آلکازار گفت که آقایون مبدل شده به خانم ها !!!؟؟؟ برگزار می کندد ، ساحل مرجان ، آکواریوم و کاخ چوبی از سایر مکان های دیدنی هست ، البته سینما سه بعدی جزء یکی از مکان هایی هست که ما ایرانی ها به علت فقدان آن در کشور حتما باید می رفتیم و جای همه خالی اونم چه فیلمی ، مقصد نهایی 5 ، ترس مرگ شده بودم !!؟
هوای پاتایا از بانکوک بهتر بود و البته بر خلاف شهر بانکوک خلوت تر و جمع تر بود اما خوب تایلند به خاطر همین پاتایا به یک سری نام های دیگر مشهور است ، مثلا شب ها خیابان واک استریت ،  جهنمی است در قالب دختران رقصان و جام های گناه!!؟

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

دیدنی ها در بانکوک

البته با سه روز بودن در این شهر بزرگ و شلوغ ، مطمئنا نمی تونی همه جای شهر را ببینی و ما حتی نتونستیم به مراکز خرید بریم {البته غیر از یک مورد} بودای خوابیده اولین مکانی بود که رفتیم ، مجسمه ای بزرک ، طلایی که در دیوار های آن نقاشی های زیبایی دیده می شد 
محیط خود معبد هم از زیبایی کم نمی آورد و کلا جای قشنگی بود وجود مجسمه های سنگی در ابعاد مختلف و معبد های دیگر که در اندازه ها و اشکال مختلف تویش بت بود و گل ها و ... واقعا زیبا یود

 
بعد از معبد رفتیم به کاخ سلطنتی که چه می توانم از زیبایی هایش بگویم ، یعنی اصلا غیر قابل توصیف است فقط می تونم بگم یاد کارتون دوقولو های افسانه ای افتادم  

  
روز دوم رفتیم باغ وحش (والا جونور سرا بود !!؟)  نمی دونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه همراه با گروه ما هرچی بچه مدرسه ای بود آمده بود و حسابی شلوغ بود ، اما همین بچه ها مزه باغ وحش را شیرین تر می کردند ، انواع شو های حیوانات در باغ برگزار شد ، از نمایش میمون و شیر دریایی و دلفین و فیل و کابوی و ...... این آخری هاش واقعا خسته شده بودم !اما آقایون حسابی حال می کردن ، اصولا !!؟ نمی دونم رطوبت هوا واسه اینا کم بود یا نه اما یک دست به جو هوا رطوبت اضافه می کردن و نفس کشیدن واسه من یکی واقعا سخت شده بود تا حدی که نمایش آخری را نتونستم تحمل کنم و رفتم توی فروشگاه که هوایش سرد و خوب بود و فروشگاه جالبی داشت ، انواع حیواناتشون در قالب مجسمه های چوبی ، سنگی ، شیشه ای ، عروسکی و ... بود و در کل نمی تونستی از فروشگاه دست خالی بیرون بیای شب هم که برنامه کشتی کروز بود با بوفه بین المللی و موسیقی زنده ، کشتی رودخانه اصلی بانکوک را طی می کرد و واقعا شب خوشی بود البته از شام اون شب ما فقط تونستیم میگو بخوریم چون باقیه غذا ها ذبح اسلامی (حلال)نبود .جاتون خالی میگوش هم آبپز بود :(( اما اون شب خیلی خوش گذشت
روز سوم هم رفتیم رزگاردن و فروشگاه قایق های آبی و کارخونه نارگیل که هرکردام زیبایی خاص خودشونو داشت
در رزگاردن نمایش رقص محلی شون بود که بسیار زیبا بود و خود باغ نیز نمایی از بهشت بود واسه من ، کارخون نارگیل هم که سنتی بود در آن روغن نارگیل و شکر نارگیل و پورد نارگیل و... تولید می شد.
 
  
و درآخر شب هم تنها تونستیم یک مرکز خرید بریم ، 
مرکز خرید بسیار عظیمی بود که حداقل باید دو روز توی آن می دویدی تا که بگی مثلا دیدیش!!؟  central world.
و ما با وقت کمی که داشتیم تقریبا اونجا دوی ماراتون رفتیم ، اما واقعا زیبا بود وآخه چی بگم
اینم از آنچه که در بانکوک بر ما گذشت.

شهر شلوغ بانکوک


بعد از فرودگاه اولین چیزی که به چشمت می خورد بزرگ راههای دو یا سه طبقه بود که از فرودگاه تا وسط شهر کشیده شده بود و معلوم نیست اگر این بزرگ راهها نبود چه ترافیکی به وجود می آمد. در خود بزرگ راه،  انواع ماشین ها در انواع رنگ ها موجود بود ، مثلا صورتی ، بنفش ، زرد ، نارنجی و .. به وفور بود در صورتی که در مشهد اینجور رنگ ها خیلی کم هست و معمولا ماشین ها یا سفید اند یا تیره!!؟ موضوع دیگر که خیلی جالب بود چرخشی بودن یک طرفه بودن خیابان ها در زمان های مختلف روز بود ، مثلا صبح خیابان به سمت شمال یک طرفه بود ، عصر به سمت جنوب و آخر شب دو طرفه می شد.و البته یادم نره که بگم برعکس ما رانندگی می کنندو فرمان ماشین سمت راست هست.
تاکسی ها تلفیقی از رنگ های شاد بودند و براساس نوع شرکت تاکسی رانی طبقه بندی رنگی می شدند و البته پول خون باباشون را هم ازت می گرفتند و باید حسابی چونه می زدی وگرنه واسه یه مسیر دوهزار تومانی سی هزار توامان !! پیاده ات می کردند. 
بعد از این مدل تاکسی ها ، توک توک ها بودند که موتر تاکسی بودند و سوار شدن در اونها خیلی مزه می داد و حسابی توی اون شلوغی شهر، اینها ویراژ میدادند. غیر از این دو مورد اتوبوس های رایگان و اتوبوس های پولی ، ترن هوایی از موارد دیگر انتقال مسافر به اطراف شهر به حساب می آمدند.
و البته از حق نباید گذشت که شب بانکوک یک چیز دیگه است !!؟ در پیاده روهای خیابان ها انواع دست فروش ها دیده می شدند و هرچیزی که فکر کنید می فروختند (کلا در این مورد پهنای فکرتون را نا محدود کنید چون وقتی میگم هرچی یعنی همه چیز!!؟) خلاصه اینکه بوی انواع سرخ کردنی که معمولا به مزاق ما خوش نمی امد ، بود {آقا کجای دنیا موز سرخ می کنند آخه}. در ضمن من یک عابر ندیدم که از وسط خیابان راه برود همه از پله های پل هوایی عرض خیابان را طی می کردن و حتی اگر مجبور بودند 10 متر بروند تا به پل برسند و دوباره همین 10 متر را برگردند این کارو می کردند.
سگ های ولگرد در شهر ، کابل های برق آویزون به تعداد زیاد و بدون نظم ، وجود عکس ملکه و پادشاه در تمام میدون ها و چهارراه ها ، وجود قشر فقیر و ثروتمند در کنار هم ، خونه های حلبی و برج های بزرگ کنار هم ، احترام به بودا ها در هرجا که بتشون بود !؟ و جود انواع معبد چینی ، هندی ، تایلندی به میزانی حداقل دو برابر مسجد های ما! که البته همشون زیبا و یک ساختار را تقریبا داشتند و فقط بستگی به وضعشون بودا بزرگ تر و طلایی تر می شد!، جریمه شدن افرادی که در اماکن عمومی سیگار بکشند و بسته شدن مراکز خرید در ساعت 6 عصر! از سایر مواردی بود که در این شهر بارز بود.

فرودگاه بانکوک

ساعت 5 صبح وارد فرودگاه بانکوک شدیم ، باید بگم که این فرودگاه بسیار زیبا ، بزرگ و قشنگ بود از لحظه ورود طراحی سنتی-مدرن توجه همه را جلب می کرد ، وجود مجسمه های غولپیکر که نماد محافظین سلطنتی شون هست به طرح های مختلف ، بیلبورد های تبلیغاتی زیبا و تابلو های راهنمایی مسافرین که به وضوح هر مسافری را در فرودگاهی به آن عظمت به مقصد هدایت می کرد. بخش چک کردن پاسپورت حدود 20 یا 30 دروازه بود که حجم زیاد مسافران خارجی را به راحتی تحت کنترل قرار می داد. و بعد از اون محل دریافت چمدان ها که توسط بورد های ال سی دی کشور مربوطه به چمدان ها مشخص می شد و به راحتی از میان 40 تا دستگاه مربوط به حمل چمدان ها بخش مربوط به مشهد تعیین شد و در عین حال نباید از زیبایی طراحی این بخش گذشت . در کل در هر قسمت فرودگاه سرویس بهداشتی ، فروشگاه ، مبدل ارز ، پلیس و راهنمای فرودگاه و نماد های مذهب بودایی دیده می شد.
بعد از دریافت بار ها به قسمت خروجی فرودگاه نزدیک شدیم و اونجا بود که به وسعت فرودگاه پی بردم این فرودگاه 3 یا 4 طبقه بود و حدود 25 دروازه ورودی مسافرین در هر طبقه داشت

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

ایرانی ها هنگامی که به سفر می روند(تایلند)

به محض فرود هواپیما و لمس کردن هوای مرطوب بانکوک به همسفر های خود نظری انداختم ، تغییر و تحول خاصی در میان عده ای افتاده بود ! در یک لحظه به خودم گفتم وایی الان منکرات میگیردشون !!! :)) البته اینجور افکار لحظه ای ما آدما به خاطر پارادایامی هست که هرکدوممون به نوعی درگیرشیم. خلاصه بعد از رسیدن به هتل مسافرین ایرانی به سه قسمت تقسیم بندی شدند
گروه اول : مجردین خیلی خوش بودند که از بازه سنی 28 تا 108 !! را تشکیل می دادند و اصولا معلوم بود انگیزه سفرشون چی بودش چون در هیچ کدام از تور ها و مکان های دیدنی ندیدیمشون و گهگاهی که در هتل ظاهر می شدند ... خوب بهتره بیان نشه
گروه دوم : مجردین تاجر یا بخرو بفروش بودند که اصولا تمام عمده فروشی ها و ارزون فروشی ها و خرت وپرت فروشی ها را می دانستند.و برای خرید جاهای لوکس را به خانم ها و جا های ارزون را به بابا ها معرفی می کردند!!؟
گروه سوم  : هم خانواده ها اعم از زن و شوهر های تازه !؟ یا خانواده های با یچه، مثل ما ! بودند و در انواع معبد ها و تور ها و کشتی ها و مراکز خرید و بستنی فروشی ها رویت می شدند. اوصولا در هتل بحث این گروه در محدوده ی خرید ها و اماکن دیدنی می گذشت. اینم اندر باب احوال ایرانی ها در بانکوک

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

تایلند، خوب یا بد ؟

جدیدا با باز شدن پرواز مستقیم مشهد-بانکوک ، آژانس های مسافرتی زیادی جهت جذب گردشگر به این کشور فعالیت می کنند و جالبی موضوع زمانی هست که یک سفر 8 روزه در دو شهر بانکوک ، پاتایا - از محدوده قیمت 350 تومان تا 980 هست که براساس کیفیت هتل و مکان اون متفاوته که با اندکی جستجو در میان آژانس های مسافرتی و مطالعه در اینترنت می توان مناسب ترین برنامه ریزی را برای سفر انجام داده .حالا برگردید و قیمتی را که بدست آورده اید را با قیمت یک سفر 8 روزه به کیش یا قشم مقایسه کنید ....مطمئنا خودتان متوجه خواهید شد که تقریبا هردو سفر هزینه های یکسانی دارند !!!؟ حال به عنوان فردی که مایل است چند روزی را استراحت کند و جدا از محیط کاری به سر برد کدام را انتخاب می کنید ؟
متاسفانه کشور عزیزمان متوجه از دست رفتن این همه سرمایه و علاقه نسبت به میهنمان نیست ، همین الان باید کاری کرد وفردا دیر است ، زمانی که یک گردشگر وطنی با یک هزینه ثابت میان یک شهر ساحلی ایران یا دو شهر بزرگ در سواحل شرق دومی را برمی گزیند چه توقع از گردشگران خارجی می توان داشت ؟ 
ما برای جذب گردشگر و جلوگیری از خروج سرمایه های داخلی چه کرده ایم؟

در ادامه وبلاگ درباره ی خود شهر بانکوک و زیبایی ها و زشتی های آن خواهم نوشت

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

همه ادیان به یک زبان سخن می گویند

کارما ، حلقه مرکزی فروهر ، فلورانس اسکاول شین ،قرآن و...... همه به یک موضوع زیبا اشاره دارند ، اگر چه نوع بیان و روش نگارش جمله اندکی متفاوت است ، اما همه ادیان به یک نیروی ماورا طبیعت ، نیروی کائنات یا همان منبع عشق عظیم الهی اشاره دارند و آن این است که اگر در زندگی نیکی کنی، خیر و پیروزی بدست می آوری و اگر آزار برسانی شر و شکست را می پذیری ، عمیق تر نگاه کنیم : هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند ، پس اگر برای دیگران منفی برمی گزینی مطمئنا نیروی منفی را هم برای خودت جذب می کنی و به همین صورت نیروی مثبت .
قاون جاذبه ، قانون راز ، قانون کارما و ... همه و همه به شاه کلید زندگی اشاره دارند :غم ، اندوه و غصه را فراموش کن ، زیبا زندگی کن ، زیبایی را به دیگران اهدا کن ، هدیه لحظات زیبا را از دیگران بپذیر و به این کار ادامه بده............
به همین راحتی زندگی رنگ های شاد به خود می گیرد.
امروز چهارمین سالگرد زندگی رنگی پس از انتخاب و پذیرش و فراخوانی این قانون به لحظات من است و این نوشته ها شعار نیست بلکه دقایق شیرین لمس کردن قانون است .