۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

شهر شلوغ بانکوک


بعد از فرودگاه اولین چیزی که به چشمت می خورد بزرگ راههای دو یا سه طبقه بود که از فرودگاه تا وسط شهر کشیده شده بود و معلوم نیست اگر این بزرگ راهها نبود چه ترافیکی به وجود می آمد. در خود بزرگ راه،  انواع ماشین ها در انواع رنگ ها موجود بود ، مثلا صورتی ، بنفش ، زرد ، نارنجی و .. به وفور بود در صورتی که در مشهد اینجور رنگ ها خیلی کم هست و معمولا ماشین ها یا سفید اند یا تیره!!؟ موضوع دیگر که خیلی جالب بود چرخشی بودن یک طرفه بودن خیابان ها در زمان های مختلف روز بود ، مثلا صبح خیابان به سمت شمال یک طرفه بود ، عصر به سمت جنوب و آخر شب دو طرفه می شد.و البته یادم نره که بگم برعکس ما رانندگی می کنندو فرمان ماشین سمت راست هست.
تاکسی ها تلفیقی از رنگ های شاد بودند و براساس نوع شرکت تاکسی رانی طبقه بندی رنگی می شدند و البته پول خون باباشون را هم ازت می گرفتند و باید حسابی چونه می زدی وگرنه واسه یه مسیر دوهزار تومانی سی هزار توامان !! پیاده ات می کردند. 
بعد از این مدل تاکسی ها ، توک توک ها بودند که موتر تاکسی بودند و سوار شدن در اونها خیلی مزه می داد و حسابی توی اون شلوغی شهر، اینها ویراژ میدادند. غیر از این دو مورد اتوبوس های رایگان و اتوبوس های پولی ، ترن هوایی از موارد دیگر انتقال مسافر به اطراف شهر به حساب می آمدند.
و البته از حق نباید گذشت که شب بانکوک یک چیز دیگه است !!؟ در پیاده روهای خیابان ها انواع دست فروش ها دیده می شدند و هرچیزی که فکر کنید می فروختند (کلا در این مورد پهنای فکرتون را نا محدود کنید چون وقتی میگم هرچی یعنی همه چیز!!؟) خلاصه اینکه بوی انواع سرخ کردنی که معمولا به مزاق ما خوش نمی امد ، بود {آقا کجای دنیا موز سرخ می کنند آخه}. در ضمن من یک عابر ندیدم که از وسط خیابان راه برود همه از پله های پل هوایی عرض خیابان را طی می کردن و حتی اگر مجبور بودند 10 متر بروند تا به پل برسند و دوباره همین 10 متر را برگردند این کارو می کردند.
سگ های ولگرد در شهر ، کابل های برق آویزون به تعداد زیاد و بدون نظم ، وجود عکس ملکه و پادشاه در تمام میدون ها و چهارراه ها ، وجود قشر فقیر و ثروتمند در کنار هم ، خونه های حلبی و برج های بزرگ کنار هم ، احترام به بودا ها در هرجا که بتشون بود !؟ و جود انواع معبد چینی ، هندی ، تایلندی به میزانی حداقل دو برابر مسجد های ما! که البته همشون زیبا و یک ساختار را تقریبا داشتند و فقط بستگی به وضعشون بودا بزرگ تر و طلایی تر می شد!، جریمه شدن افرادی که در اماکن عمومی سیگار بکشند و بسته شدن مراکز خرید در ساعت 6 عصر! از سایر مواردی بود که در این شهر بارز بود.

هیچ نظری موجود نیست: