۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

سفر روح(قسمت چهارم): بت ها را بشکن

سه شنبه هوا ی مشهد به یکباره طوفانی شد . انروز طوفان را دیدم مفتخر به  شکاندن شاخه ها و غوغا به پا کردن میان خاک و هوا . گفتم ، چگونه اینچنین شاد و خرامانی؟ گفت نمیبینی که بت میشکانم ؟ نگاه پرسشگرانه ام را یافت و پاسخ داد به واژه بت دقیق شو جواب را خواهی یافت ، تنها به خاطر بسپار که بت درونت را بشکانی ، طوفان چشمکی زد و با اغوشی پر از گرد و خاک مرا به حال خود کرد رها.
بت ، یعنی ظاهر پرستی، یعنی پذیرش کورکورانه و تقلید بی پرسش، بت یعنی بی هویت از خود همرنگ جماعت شدن، بت یعنی نشنیدن تقاضای ندای روح ، سرکوب کردن خواسته ی کودک درون . بت یعنی سکون و سکوت یعنی جنگ بر علیه انقلاب درون . بت یعنی انچه نیاکان گویند خیر است بی انکه بپرسی چرا ؟
داستان بت شکنی ابراهیم برای مسلمانان در قران به این منظور نیست که ای مردم سنگ را نپرستید ، بلکه نمادیست که ای مردم سنت را نستایید ، نگذارید که باتلاق افکار دیگران شما را از جاری شدن باز دارد ، پارادایم ها را بشکانید و چشمه حقیقت را بر خود جاری سازید. کعبه به دست ابراهیمی ساخته شد که نماد  یکنواختی و پذیرش کورکورانه را شکاند ، کعبه که قبله ی مسلمین است نمادیست که میگوید ای مردم ازرسم و سنت های بی دلیل زمونه تون برای خود بت نسازید ، بگذارید که روح زندگی در شما جاری شود و وجودتان در اشتیاق یافتن حقیقت زلال گردد.
طوفان بار دیگر مرا در بر گرفت و گفت : آری این کار نیاز به شهامت دارد ، نیاز به اسقامت و پشتکار دارد ، اری شاید از مردم اطرافت در این راه مخالفت ها ، توهین ها ، دروغ ها، تمسخر و بی اهترامی ها یی خواهی شنید اما نترس چرا که سرانجام هر بت شکنی نیک و خجسته است ، لذت این کار، تو را انچنان غرق در شادی و ارامش میکند که بی حرمتی های سایرین برایت بی معنا خواهد شد ، پس نترس اگر بتی در مسیر زندگانی ات دیدی ان را بشکان.
به یاد خواهرم افتادم ، در زمانی که به کوه رفتن یک دختر در میان افکار مردم عملی زشت و سبک و بدشگون و ..... (!) بشمار می امد، او این بت را شکاند و با افتخار عکسی  از حضور وجود خود در کمپ اورست بر اتاق خود نهاند و بعدها ، همان مردمانی که پشت سر او حرفها ، تهمت ها و بی حرمتی ها داشتند ، به او با افتخار مینگریستند و اورا الگویی از کوهنوردی میشماردند.
طوفان بار دیگر دمید و گفت : میدانستی که امام حسین خود یک بت شکن است ؟ او حج را با تمام عزتش ترک گفت چرا که نمیخواست ان هزاران مردمی که برای سربریدنش شمشیر تیز کرده اند ، دریاچه خون را در شهر عزیز مدینه و مکه بسازند او حج را ترک گفت تا آیندگان این بی حرمتی را در شهر های پر نور خدا سنت نگردانند.
گفتم چه جالب که امام حسین میدانست که آیندگان به جای شکر گذاری از این عمل نیکوی وی، تنها به عزاداری ان دریاچه ی خونی میپردازند که قطره قطره اش با عشق و نور ساخته شده بود . اری نیاکان ما از زیبایی های عاشورا تنها بت ظاهر واقعه را ساختند و هر سال ان را دیوانه وار میپرستند.
اذر89
رعنا اردکانیان

۱ نظر:

استاد فرش گفت...

سلام
مطلب شما درباره نمایشگاه هفته پژوهش رو خوندم خسته نباشید
امسال هم میومدید خوشحال می شدیم

گواهی