۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

سفر روح (قسمت پنجم):دعوت طبیعت


صبح موسیقی بسیار زیبایی در پس زمینه افکارم به نوازش بود ، گوش سپاردم چه جالب آهنگ "keys to imagination - yanni" بود که نت به نت در ذهنم زده میشد...  پیاده در مسیر میرفتم هوای زیبای بهاری احاطه ام کرده بود ، به خود گفتم یانی با تمام وجودش در طبیعت ادغام شده که تونسته اینچنین زیبا بنوازه، ای کاش من هم سهمی از طبیعت داشتم ، صدایی را شنیدم که گفت تو هم با طبیعت هماهنگی چون داری آهنگ منتخب روز او را میشنوی (!)، با او همراهی چون نشانه هایش را کمابیش درک میکنی ، آنروز ماهی های برکه نجوای تورا شنیدند و به طبیعت پیامتو رسوندن و هم اکنون من اینجاهستم که کارت دعوت کائنات را به تو هدیه دهم . روح من از شوق سرشار بود ، به مهمانی ایی میرفتم که مدتها انتظار دیدار میزبانانش را داشتم .بار دیگر باد به سویم آمد و گفت امروز تو مهمان من هستی ، همراهم باش . در شهری او ارام مینواخت و در شهر دیگر ابرهای باران زا را به بارش میگمارد ، دردریایی گرداب به پا میکرد و در دریای دیگر به حرکت کشتی ها کمک میکرد ، در جنگلی طوفان میشد و در دشتی، پهنآور سایه ی آن سرزمین. پرسید" ماهیت مرا چه ارزیابی میکنی ؟ "گفتم :خیر و شر ، مهر و خشونت ، آرامش و بی قراری ، صبر و نگرانی را در تو میبینم.
گفت پس داستان حضرت موسی و حضرت خضر را به یادآور ، گاهی از دید تو کاری خیر است اما از حقیقت چه دانی ؟ گاهی دیگر در نظرت کاری شر است اما باز از حقیقت چه دانی ؟ گاهی از طریق خشونت راهی به سوی حق میبابی و گاهی به واسطه ی مهری اندک، از راه او باز میمانی .
ای مهمان عزیز من، تنها ایمان است که حقایق را آشکار میکند. به خاطر بسپار که  پیروزی برای افرادیست که به زلالی و بخشایندگی آب چشمه مینگرند نه به وسعت و محدوده ی آن
دی ماه 89
رعنا اردکانیان

۱ نظر:

پر3گرد گفت...

فوق العاده بود. واقعا لذت بردم. آفرین