چند وقت پیش متنی را از کتابی خواندم به این مضمون : هنگامی که شاگرد آماده فراگیری باشد ، استاد ظاهر میگردد .
متن زیبا و تاثیر گذار بود ، با خود پرسیدم اگر من شاگردم ،قرار است چه را فرا گیرم و استادم کیست ؟
خلاء درونم به پاسخ آمد و گفت : عشق ،
گفتم چرا ؟ جواب آمد : ایا درکش کرده ای ؟ ،
پرسیدم حال استادم کیست : ندا آمد ، هنگامی که شاگرد آماده فراگیری باشد ، استاد ظاهر میشود !
و گذشت و گذشت ، ذره ذره تو به مانند سایه ای همراهم گشتی و آهسته و به نرمی فردی شدی چون آئینه ، که خود را در ان میدیم ، و اصلاح و اصلاح و اصلاح ، فرامیگرفتم از تو ،خود بهتر بودن را ، می اموختم از تو ،کامل شدن را و نیروی نشاط و شادابی .
و غم ها ! دیگر با این واژه آشنایی نداشتم ، هرچه بود تو بودی و شادی ، شادی بود و تو .
"اهریمن" تاریکی و ظلمت و اندوه از تسخیر دل درامد و خلوتگاه دل را"اهورامزدای" نور و صفا گرفته بود و من نمیدانستم که از درون چه هیاهویی برپاست ، تا که دل به تنگ آمد و قلب به تکاپو، هردو هم صدا فرامیخواندنت ، نیروی آسمانی مرا در آغوش گرفته بود و هر آنچه در اطرافم بود ، نور بود و نور ونور . آری در حال فراگیری بودم و تنها استادم بودی .
و بعد باز خواندم چنین متنی را :"خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی، ندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری، داده بودی و پس گرفته بودی،اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی، خلاصه خداجون سرتو درد نیارم به خاطر همه شکر" میدانستم که باید شکر گذار بود ، شکر گذار . در پی هر رویدادی خیریت و مصلحتی است پس تنها شکرگذار خدایم گشتم و سپاس گذار تو
و امشب این متن درس تورا تکمیل کرد :"
متن زیبا و تاثیر گذار بود ، با خود پرسیدم اگر من شاگردم ،قرار است چه را فرا گیرم و استادم کیست ؟
خلاء درونم به پاسخ آمد و گفت : عشق ،
گفتم چرا ؟ جواب آمد : ایا درکش کرده ای ؟ ،
پرسیدم حال استادم کیست : ندا آمد ، هنگامی که شاگرد آماده فراگیری باشد ، استاد ظاهر میشود !
و گذشت و گذشت ، ذره ذره تو به مانند سایه ای همراهم گشتی و آهسته و به نرمی فردی شدی چون آئینه ، که خود را در ان میدیم ، و اصلاح و اصلاح و اصلاح ، فرامیگرفتم از تو ،خود بهتر بودن را ، می اموختم از تو ،کامل شدن را و نیروی نشاط و شادابی .
و غم ها ! دیگر با این واژه آشنایی نداشتم ، هرچه بود تو بودی و شادی ، شادی بود و تو .
"اهریمن" تاریکی و ظلمت و اندوه از تسخیر دل درامد و خلوتگاه دل را"اهورامزدای" نور و صفا گرفته بود و من نمیدانستم که از درون چه هیاهویی برپاست ، تا که دل به تنگ آمد و قلب به تکاپو، هردو هم صدا فرامیخواندنت ، نیروی آسمانی مرا در آغوش گرفته بود و هر آنچه در اطرافم بود ، نور بود و نور ونور . آری در حال فراگیری بودم و تنها استادم بودی .
و بعد باز خواندم چنین متنی را :"خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی، ندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری، داده بودی و پس گرفته بودی،اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی، خلاصه خداجون سرتو درد نیارم به خاطر همه شکر" میدانستم که باید شکر گذار بود ، شکر گذار . در پی هر رویدادی خیریت و مصلحتی است پس تنها شکرگذار خدایم گشتم و سپاس گذار تو
و امشب این متن درس تورا تکمیل کرد :"
---------------------------------------------------------------------------------------------
زندگي شگفت انگيز است فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد
كوچك باش و عاشق ،كه عشق میداند آئین بزرگ كردنت را ...
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
كوچك باش و عاشق ،كه عشق میداند آئین بزرگ كردنت را ...
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
فرقى نميكند گودال آب كوچكى باشى يا درياى بيكران، زلال و پاک كه باشى تصویر آسمان در توست
چرا که مردم آنچه را که گفتهای فراموش خواهند کرد ،حتا آنچه را که انجام دادهای به فراموشی خواهند سپرد
اما هرگز از یاد نخواهند برد که باعث شدهاید چه احساسی نسبت به خود داشته باشند دوست داشتن دلیل نمیخواهد ولی نمیدانم چرا خیلیها و حتی خیلیهای دیگرمیگویند
این روزها دوست داشتن دلیل میخواهد و پشت یک سلام و لبخندی ساده دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده
ودنبال گودالی از تعفن میگردند
این روزها دوست داشتن دلیل میخواهد و پشت یک سلام و لبخندی ساده دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده
ودنبال گودالی از تعفن میگردند
دیشب که بغض کرده بودم باز هم به خودم قول دادم من سلام میگویم
و لبخند میزنم و قسم میخورم و میدانم عشق همین است به همین ساد گی
و لبخند میزنم و قسم میخورم و میدانم عشق همین است به همین ساد گی
پس ، برای همسایهای که نان مرا ربود، نان
برای دوستی که قلب مرا شکست ، مهربانی
برای آنکه روح مرا آزرد ، بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق آرزو دارم"
-------------------------------------------------------------------------------------------------- برای درس زیبایی که به من اموختی ، متشکرم
و برایت آرزو دارم که تو نیز در مکتب خانه ی خود فراگیری
چراکه هنگامی که شاگرد آماده آموختن شود استاد ظاهر میگردد
30 مهر 89
رعنا اردکانیان
۳ نظر:
سلام
بي رنگ تر از نقطه ي موهومي بود
اين دايره ي كبود اگر عشق نبود
از آينه ها غبار خاموشي را
عكس چه كسي زدود، اگر عشق نبود ؟
بي عشق دلم جز گرهي كور چه بود ؟
دل ، چشم نمي گشود اگر عشق نبود ؟
به ناشناس : سلام و سلامت باشید !
به فرزانه : دو خط اخر شعرتو دوست دارم ، مرسی
ارسال یک نظر